آیداآیدا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

دختر نازم آیدا

23 ماهه نازنین

نازنین من 23 ماهگیتم مثل بقیه روزاهای زندگیت برای من مثل برق و باد گذشت خدا جونم شکررررررررررررت شکرررررررررررررر دختر نازم حسابی دلبر شدی و شیرین زبون و شیرین اداااااااا ادهات ،نازت هات ،عشوه هات ،لوس شدن هات دیوانه کننده است عزیزم اینقدر شیرین تک تک این کارهارو انجام میدی من که هیچ همه اطرافیان هرکسی که حتی برای اولین بار میبیننت عاشقه رفتارات میشه.خب علیرغم این شیرینی ها رفتارای سرسختانی زیادی رو هم داری مثل لجبازی ،جیغ و گریه و دعوا و اصرار بر روی خواسته هات،که همه اینا فدای یه تار موت وظیفه مطلق مادری منه که بتونم در برابر این رفتارا بهترین عکس العملهارو داشته باشم ایشالا خدا کمکم کنه که در هر لحظه بهترین تصمیمها رو برات بگی...
25 اسفند 1394

سالروز 2 سال عاشقی کردنم

جان مادر عشقه مادر ، هستی من ،گل مادر 2ساله خانه من،شورو نشاط لحظه های من هزار واژه و کلمه اطراف ذهنم را گرفته برا توصیف این دقایق برا تعریف این لحظه ها ،ولی ته گلوم بغضی میپیچه که از بیان همه واژه رو برام سخت میکنه.بغضی که از نهایت عشق ،از نهایت دلدادگیم به تو نشات میگیره ،بغضی که حسرت روزهایی رو میخوره که با وجوده اینکه لحظه لحظه اشو عاشقی کردم ولی برام کم بود اگر هزار هزار بار اون لحظه ها رو دوباره زندگی کنم دوباره عاشقی کنم بازم برام کمه 2 ساله پیش همچین دقایقی سرشار بودم از اضطراب و از شور و هیجان و انتظار لحظه دیدنت ،لحظه بوییدنت تو آمدی شدی همه هستی من،شدی کوچولوی خونه ای که مامان بدون بودنت نمی تونه نفس بکشه ...
7 بهمن 1394

دومین شب یلدای

دومین شب یلدای عزیزترین مامان هم از راه رسید عزیزه دلکلم شب یلدا بازم خونه بابایی بودیم و مامانی از چند روز پیشش برنامه ریزی داشت براش ، و با اینکه صبحش سرکار بود ولی کلی زحمت کشید و همه رو دوره هم جمع کرد دسته گلش درد نکنه . خب اول از همه عکس تزیینات میز که کار من بود عکس جیگر طلا که با دهنی پر برامون ژست گرفته خب این ژست اولش اینم ژست دوم و درآخر الهی فدات بشم نبات مامان، یلدای مامان، زندگی مامان، الهی صدو بیست سالگیت رو در کنار سفره یلدا با دله خوش و تنه سالم جشن بگیری ...
1 دی 1394

22 و 23 ماهگی جیگر طلا

دخملکم اینروزا جیگر تر عسلتر و ماهتر از همیشه ای نفسم.شیرین زبونیای دخملم یجورایی همه رو دیونه کردی  مخصوصا اون تن صدای قشنگ که همه عاشقشن. این چند روز دایی جون از بیرجند اومدن که کلی بهمون خوش گذشت یه شبم تولد سارا دختر دایی مهدی بود که متاسفانه اولش زیاد خوش اخلاق نبودی به خاطر همین عکس زیادی از اون شب ازت ندارم. اینروزا بیشتر فکرم برا برنامه ریزی جشن تولد شماست که اگه خدای مهربون کمک کنه بتونم یه تولد عالی تا اونجایی که از دستم بر میاد برات بگیرم.چون هر چی باشم قشنگترین و زیباترین لحظه زندگیمه پاره وجودم     ...
1 دی 1394

21

قند عسلم 21 ماهه شد خدارو هزاران بار شد این روزا هنوز دخترم در تب و تاب دندونه البته دندان دیگه آسیابش  ،شبا با وحشت و با جیغ شروع به گریه میکنه و خیلی حساس و زود رنج شده ،جوری که اگه یه وقت برخلاف میلش برخورد بشه جیغ میزنه و موی بقیه رو میکشه و عصبی میشه البته ماهارو نه بیشتر دختر خاله بابایی که توی یه ساختمون هستیم و میاد باهاش بازی میکنه، به خاطر همین موضوع برا اینکه درست با دخترم برخورد داشته باشم حسابی از دوستان و کتاب و اینترنت کمک گرفتم و حتی از یه مشاور هم کمک گرفتم و همه اونا عنوان داشتن طبیعیه و مقتاضی سنشه و علت اصلی هم شکل گرفتن استقلال در وجودشه ،که البته راهکارهایی برا اینکه این رفتارا به درس...
27 آبان 1394

بیست ماه شیرین

سلام دختره بیست ماهه شیرین زبون من چرا اینقدر روزا زود میگذره ، دلم میخواد مادریمو ، این روزای شیرین رو، بغل کنم ،محکم محکم ، که اینقد زود نگذرن ... خدایا رو شکر میکنم برا داشتنت عزیزه دل ،برای سالم بودنت نفس مادر ، کاش زمان کندتر میگذشت .من هنوز غرق روزای به دنیا اومدنت و لحظه های قشنگ نوزادیتم ، هنوز نتونستم همزمان با بزرگ شدن دخترم پیش برم اینقدر که هر لحظه اش برام زیباترین و قشنگترین لحظاته بگم از نفس مامان آیدا خانوم که حسابی بزرگ شده ،دایره لغات که هیچ دایره جملاتش به سرعت در حاله پیشرفته ، بسییییییار مهربونه و دل نازک ،متاسفانه تو این ماه آیدای گلم سرمای سختی خورد  و نزدیک به دو هفته تمام مریض بو...
27 آبان 1394

نوزده ماهگی گل دختری

فدای تو که اینقدر در چشم به هم زدنی بزرگ میشی عشقمممممممم مامان جون منو ببخش که اینقدر درگیر زندگی و مسولیتهای رو دوشمم که  اینقدر روزهای با تو بودن برام زود میگذره و نمی تونم اونقدرها در کنار وجوده نازت بشم. نوزده ماهگیت مبارک عشقم،نفسم،هستی من خدایا خودت و فقط خودت نگهدار همه کوچولهای پاک و عزیز ازجمله آیدای گله من باش الهی آمین. اینم عکسای جیگره جیگر خانوم در نوزده ماهگی  اینم عکسای خاله قزی شدنش البته با یک کفش به پا. کلا اینو بگم که مهارت کامل داره ایدا خانوم تو پوشیدن کفش البته اغلب اوقات تابه تا و اینکه همیشه یه لنگه میپوشه وقتی موفق شد تو پوشیدنش اون یه لنگه رو بیخیال میشه و با یه لنگه کفش...
18 شهريور 1394