اولین سفر دو نفره من و دخترم
گله من توی اولین محرم زندگیت ، تصمیم گرفتم برای اولین بار دختره نازمو ببرم به جایی که اصل و نسب مامان به اونجا برمیگرده ،ولی بابا جون به دلایلی نتونست همراه ما بیاد و با اینکه اصلا دلم نمیخواست بدون حضور بابایی برم ولی به دلیل اصرار خودش و اینکه تو روحیمون ماثر خواهد بود تصمیم گرفتیم بریم.البته همراه بابابزرگ و مامان بزرگ و دایی جون و خانومش .دختره ماه منم توی این چند روز خیلی گل بود و اصلا مامانی رو اذیت نکردی البته مواقعی از مهمونی ها خسته میشدی که خب مقتضای سنت بود. قربونت برم که همه فامیله من عاشقت شده بودن و اینقد شیرینی که جاتو تو دله همه باز کردی و وقتی برگشتیم کلی دله همه مخصوص خاله مامانی برات تنگ شده...
نویسنده :
مريم
10:48