سالروز 2 سال عاشقی کردنم
جان مادر
عشقه مادر ، هستی من ،گل مادر
2ساله خانه من،شورو نشاط لحظه های من
هزار واژه و کلمه اطراف ذهنم را گرفته برا توصیف این دقایق برا تعریف این لحظه ها ،ولی ته گلوم بغضی میپیچه که از بیان همه واژه رو برام سخت میکنه.بغضی که از نهایت عشق ،از نهایت دلدادگیم به تو نشات میگیره ،بغضی که حسرت روزهایی رو میخوره که با وجوده اینکه لحظه لحظه اشو عاشقی کردم ولی برام کم بود اگر هزار هزار بار اون لحظه ها رو دوباره زندگی کنم دوباره عاشقی کنم بازم برام کمه
2 ساله پیش همچین دقایقی سرشار بودم از اضطراب و از شور و هیجان و انتظار لحظه دیدنت ،لحظه بوییدنت
تو آمدی
شدی همه هستی من،شدی کوچولوی خونه ای که مامان بدون بودنت نمی تونه نفس بکشه
دخترم ،عزیزه دلم ، آمدنت ،زمینی شدنت
مبارککککککککککککککک
تولدت مبارک گل خانه من
خب بگم از حال هوای این روزها عزیزه دلکم
از حدوده یکماه پیش به شدت در گیر کارای تولد شدم ،با وجود خستگی بیش از حد محیط کار ولی با عشق دونه دونه کارای تولدتو خودم تنهایی انجام دادم
تم تولدتو کیتی انتخاب کردم چون جز اولین عروسکایی که میشناسی و براش ذوق میکنی،تمام تم و از اینترنت سرچ کردم و دانلود کردم بعدم دادم چاپ و حدود یماهی درگیر چیدن و چسبوندن و ریسه کردنش بودم
اینو بگم یکی از قشنگترین و عزیزترین لحظات زندگیم آماده سازی تمام چیزهای مربوط به تو و برای توئه دخترکم.
تولدتو چند روز زودتر گرفتیم ،امسال تعداد مهمونا بیشتر بود و بطبع آماده سازی و تهیه غذا کمی سختر،مخصوصا اینکه من اصرار داشتم غذارو خودم بپزم.غذاها و بقیه خوراکیها به لطف و توانی که خدا بهم داده بود آماده شد،از حدود 5 روز قبل تولدم تمام کارای تزیینات خونه رو برا تولد انجام دادم علت اینکارم برا این بود چون آیدا خانوم عشققققققققه تولده و حتی وقتی از چیزی خوشش میاد آهنگ تولدو برا خودش میخونه ،پس برا لذت دخملکم زودتر تزیینات و انجام دادم اونم هر وقت که یهو وارد خونه میشد کلی ذوق میکرد و دست میزد.از چند روز قبلشم برا همه توضیح میداد ***تولده ایداه ،دایی میاد ،سارا میا یاسین میاد،میقصیم ،شادی میکنیم و کیک میخوریم***
بلاخره روز موعود رسید و همه چی خداروشکر اونقدری که در توان من بود به خوبی آماده شد
مهمونا اومدن و جشن تولد آغاز شد یکی از زیباترین روزهای زندگیم بود،ایدا نازم به طرز باور نکردنی انرژیش چندبرابر شده بود و تمام وقت میرقصید خیلی جالبه من که مامان آیدا بودم اولین بار بود رقص به این زیبایی و از دخترکم میدیدم اینقدر قشنگ دستاش و تکون میداد و با اون لباس پفیش میچرخید که همه وایمستادن و دوره آیدا حلقه میزدن تا اون برقصه فداش بشمممممم الهی ،بسیار خوش گذشت مخصوصا به خوده آیدا و حقیقتا تمام تلاشه من هم برا خوش گذرونی آیدا و بقیه بچه های مجلس بود چون بیشتر شادی رو و لذت و اونا میبرن
خب بریم سراغ عکسا البته در ادامه مطلب
عکس میز میوه و تنقلات
عکس تزیینات خونه
پرنسس مامان با اون لباس پفی نازش
عکس کیک تولد خانوم طلا که البته کلی خسته شده اینجا
و در آخر عکس میز شام که البته دسرها در میز دیگه ای بود و عکس ازش ننداختیم
خدایا دخترم را در پناه خودت سالم تندرست نگه دار و از گزند بلاها و هر انچه دله کوچکش را برنجاند بر امانش نگه دار.