خداحافظی با پستونک

با اینکه مدتها بود توی قالب قصه و داستان سعی میکردم نداشتن و نبودن پستونک رو برات جا بندازم ولی مقاومت تو همچنان پابرجا بود و جوری برخورد میکردی که من قصه رو ادامه هم ندم.

خلاصه در پایان عروسی و برگشت ما از گرمسار دقیقا عصر همون روز تاریخ 95/10/18 موقع جمع کردن وسایل پستونک خانوم خانوما گم شد.با اینکه سه چهار نفری بسیج شده بودیم و میگشتیم ولی اثری از پستونک نبود.توهم نگران و هی میمودی میپرسیدی مامان پیدا شد؟؟؟؟؟؟

خلاصه راه افتادیم توی راه تصمیم گرفتم که از همین الان که بهانه گم شدن پستونک و داشتم ،دیگه برات نخرم و پستونک و ترک کنی.

توی مسیر یه چند بار بیقراری کردی و میخواستی بخوابی ولی گفتیم که پستونک گم شده سرتو با آهنگ و اینا گرم کردیم تا اینکه رسیدیم.من خودمو برای شبی سخت آماده کرد بودم موقع خوابیدن چون هلاک بودی از خستگی راه ،دنبال پستونک گشتی و ما همچنان علت رو گم شدنش میگفتم شروع کردی به گریه و ناله جوری که اصلا نمیزاشتی طرفت بیام.بلاخره به بهانه پیشی پشت پنجره  اینا بلندت کردم بردمت از پشت پنجره قصه ای از درخت و پیشی ساختم.خلاصه صدات آرومتر شد و گفتی مامان من میترسم ..فک کنم تاریکی پشت پنجره و قصه پیشی تورو ترسونده بودم یا شایدم نترسیدی و به دلیل نداشتن پستونک آرامش نداشتی خلاصه سفت چسبوندمت به خودم و بت اطمینان دادم که من کنارتم و تو آروم و راحت بخواب.گذاشتمت رو پام و خیلی سریع مثل فرشته ها خوابیدی .الهی قوربونت برم دختر بی آزار من که اینقدر سعی میکنی خودتو با شرایط و مشکلات وفق بدی، شب رو بر خلاف تصورم به آرومی سپری کردی.فردا ظهر هم موقع خواب کمی گریه کردی که مامانی زحمت قصه و آروم کردنت و کشیده بود.و این تقریبا آخرین بیقراری قبل خوابت برا پستونک بود.الان که حدود 9 روز از نداشتن پستونکت میگذره کمی حساس شدی و زود رنج و گاهی شبا که از خواب بیدار میشی با دستت با همون چشمای بسته دست میکشیدی زیر بالشت و تشکت و دنبال پستونک میگردی ولی انگار یکدفعه به خودت میای بلند میشی میشینی به اطراف نگاه میکنی آب میخوری و میخوابی.

عزیزه دلم این هم یکی از سخت ترین مراحلی(البته سخت از نظر ذهن خودم) بود که طی شد و برات نوشتم که بدونی تو این سن کم چقدر دختر آگاه و سازگاری هستی چقدر قشنگ برا خودرت راه حل پیدا میکنی که بتونی مشکلات و پشت سر بزاری. ایشالا آینده هم به همین خوبی و حتی خیلی بهتر از این ،بهترین و منطقی ترین راهها رو برای داشتن یه زندگی خوب انتخاب خواهی کرد.

دوستت دارم همه وجودم ،قلب و روح و هستی مادر