به وجودن امدن فرشته نازم
سلام عروسکم
عزیزه دلکم روزی که مسئول ازمایشگاه توی قسمت جوابدهی با صدای بلند گفت خانم آزمایش مثبته ، در بهت ناباوری بودم اصلا باورم نمیشد آخه انتظارشو نداشتم البته من و بابایی تصمیم به داشتم یه عروسک نازی مثل تو داشتیم ولی فکرشو نمیکردم با این سرعت خدا یه دونه از بهشت توی دله من قرار بده.از خوشحال و اضطراب قلبم داشت از جا کنده میشد.بعد از گرقتن جواب با اینکه از قبل برای یه همچین لحظه ای برنامه ریزی کرده بودم که بابایی سورپرایز کنم،ولی تو اون موقع فقط به این فکر میکردم که هرچه سریعتر شریک زندیگمو از وجوده نازنینت باخبر کنم.برا همین یه اس ام به با بابا دادم با این متن،عزیزم روز پدر ،پدر شدنت مبارک(اخه روزه قبلش تولد حضرت علی و روزه پدربود) بلافاصله بهم زنگ زد و اونم مثل من تو شوک بود ولی شادی از لحن صداش میبارید.عصر که از سرکار رفتم خونه با هم دوتایی جشن گرفتیم و بعدش با بابا رفتیم بیرون و برام یه هدیه خوشگل خرید.از اون لحظه حس زیابی مادرشدنم اغاز شد و برایم زیباترین حس دنیا شد.